نام رمان: غزال
نام نویسنده : طیبه امیرجهادی
خلاصه رمان : در اخرین لحضات غروب دومین شب پاییزی وقتی بابا ماشین رو پارکینک نگاه می داشت از فرط خستگی فقط کیفم را برداشتم و به طرف اسانسور رفتم و منتظر بقیه نشدم که صدای
اعتراض ساناز بلند شد:
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !